کیانکیان، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه سن داره

کیان نفس مامان باباش

آنچه گذشت...

1391/8/30 11:54
نویسنده : sara
724 بازدید
اشتراک گذاری

چند وقته وقت نکردم بیام وبلاگتو آپ کنم امروز دیگه تنبلی رو گذاشتم کنار .....

تو این مدت خیلی چیزا یاد گرفتی و خیلی شیرینتر و بامزه تر شدی.

اول از مسافرت شمال بگم که اولین سفری بود که با تو می رفتیم خیلی خوش گذشت ولی خیلی اذیت شدی عزیزم هم اینکه اسهال گرفتی و پشتتم سوخته بود که من تو سفر باید هر یک ساعت و یا وقتی پی ی می کردی عوضت می کردم تو راه رفت ماشین دای رضا تو خرم آباد خراب شد و ما یه 3 ساعتی معطل شدیم ولی به شما بد نگذشت چون تو پارک حسابی بازی کردی. تو راه شمال هم تارفیک خیلی وحشتناکی بود که 12 ساعت تو راه بودیم وبازم خیلی اذیت شدی و کلی هم وزن کم کردی بمیرم برات عزیزم اما د رعوض خیلی کیف کردیم مخصوصا موقعی که رفتیم کنار دریا حسابی تو شنای ساحل بازی کردی و شن خوردی البته آخرش که گرسنت شده بود.

از مسافرت که اومدیم دیگه خودت دستتو رو زمین می زدی و بلند می شدی یعنی تو 9 ماهگی ....الانم یه یک ماهی هست که در تلاشی برا راه رفتن دستتم به هیچ جا نمی گیری مستقیم راه می ری خیلی بامزست

الان دیگه تقریبا حرفه ای شدی و تعادلتو بدست آوردی پری شب با بابا یی رفتیم سیتی سنتر مهزیار و برات یه جفت کفش پاپوش خوشکل خریدم تا بتونی هر وقت رفتیم بیرون راه بری بعدشم رفتیم سرزمین اسرار آمیز و کلی بازی کردی . اول که کفشاتو پات کردیم پهن زمین شده بودی و هی کفشاتو نگاه می کردی با تعجب بعدش بلند شدی و شروع کردی به راه رفتن کلی ذوق کرده بودی و راه رفتنت به دویدن تبدیل شده بود خیلی بامزه بود هرکی رد می شد کلی کیف می کرد که شما رو می دید که یه وجبی اما راه می ری . بابایی یه روز برده بودت پارک و تو چمنا داشتی راه میرفتی و یه بچه کوچولو پشت سرت داشت ادای راه رفتنت در می آورد که مثل پنگوئن راه می رفتی ...

اینم عکس کفش(پاپوش) و جوراب خوشکلت

قبلا ما فکر می کردیم که دندون در آوری آخه دوتا نقطه سفید رو لثه ات بود ولی تقریبا یه دو ماهی طول کشید که درآوردی یعنی تو 10 ماهگی الانم یه دندون پایین داری و کنارشی هم نوک زده وقتی می خندی انقده خوردنی م یشی مامانی که نگو.

از یه طرف از بزرگ شدن و کارای جدیدت لذت می بریم از یه طرف دیگه دلم می گیره از اینکه به این زودی زمان داره می گذره و من برای روزای اولت دلتنگتر می شم عزیز دلم.

تو ادامه مطلب عکسایی که تو این چند وقت ازت گرفتیم رو می زارم.

در ضمن تو مسابقه زیباترین کودک سال شرکت داده شدی و من یکی از عکسایی که تو جاده شمال ازت گرفتیم رو گذاشتم فعلا که اولی پسر گلم تا آخر آبان هم نتایج مسابقه اعلام می شه امیدوارم که اول بشی.

 

 

تولد مامانی 24 تیر ماه البته رفته بودیم هتل پارس که اونجا بالا آوردی و ما هم بند و بساطمونو جمع کردیم و اومدیم خونه مامانم اینا

 

اینجا هی اذیتم می کردی نمی گذاشتی آماده بشم منم انداختمت تو تخت پارکت بعد دلم برات سوخت .

 

اینجا هم تو راه برگشت از شمال بودیم سرتو آورده بودی بیرون و با دستای کوچولوت هی رو در ماشین می زدی و سر صدا راه انداخته بودی. در ضمن این عکستو تو مسابقه زیبا ترین کودک سال شرکت دادم و فعلا با286 رای اول هستی .

 

اینجا هم که ساحل نمک آبرود، حسابی با شنا بازی کردی و کلی کیف کردی.

 

کاخ نیاوران تو محوطش چندتا بچه داشتن بازی می کردی تو هم نگاهشون می کردی و می خواستی بلند بشی بدوی.

 

 

تو ارتفاع 2000 متری از سطح زمین نمک آبرود هوا بشدت شرجی بود و موهات فرفری شده بود خیلی بامزه شده بودی.

 

اینجا هم مرکز خرید تیراژه سرزمین عجایب خیلی بهت خوش گذشت.

 

اینجا هم پارک جزیره است که تازه بعد از سالها با کلی تغییر باز شده من اون موقع که کوچیک بودم عاشق پارک جزیره بودم حالاهم بعد از حدود 20 سال دوباره باز شده آخرین بار من دبستان بودم که رفتم.

 

اینم یه عکس از سرزمین اسرارآمیز (مهزیار) تو استخر توپ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

ندا
16 مهر 91 11:22
سارا جون ماشالااااااا به این گل پسر ناز نازی

کدوم عکس رو تو مسابقه گذاشتی ؟


اون عکسی که سرشو از ماشین آورده بیرون

ندا جون الان توضیح بالای عکسا نوشتم.