نتیجه دلتنگی مامان..............
دیروز خیلی دلم برات تنگ شده بود وقتی اومدم خونه عمه مرضیه برده بودت پایین وقتی اومدین در رو که باز کردم گفتم سلام عزیزم پسر خوشکلم اصلا بهم اهمیت ندادی و برگشته بودی هی دستگیره درو نگاه میکردی و هی در و با تعجب نگه می کردی بعد هی من التماست می کردم که نگاهم کنی اما انگار نه انگار همه وسایل دور ورت برا اهمیت پیدا کرده بودن جز مامانت. دلم گرفت ........ اما چه می شه کرد دوست دارم دوست دارم قدر همه دنیا ........... ...
نویسنده :
sara
13:29